شعرزمان {سپیگان}داستان.مطالب متنوع
اشعار، رمان و مطالب متنوع ادبی
ساعت گم شده
روزی ساعت مچی کشاورزی، هنگام کار از دستش باز شد و در انبار علوفه گم شد. ساعتی معمولی بود امّا با خاطره ای از گذشته و ارزشی عاطفی. بعد از آن که کشاورز در میان علوفه بسیار جستجو کرد و آن را نیافت از گروهی کودکان که در بیرون انبار مشغول بازی بودند مدد خواست و وعده داد که هر کسی آن را پیدا کند جایزه ای دریافت نماید.
به محض این که موضوع جایزه مطرح شد کودکان به درون انبار هجوم آوردند و تمامی کپّه های علف و یونجه را گشتند امّا باز هم ساعت پیدا نشد. کودکان از انبار بیرون رفتند و درست موقعی که کشاورز از ادامۀ جستجو نومید شده بود، پسرکی نزد او آمد و از وی خواست به او فرصتی دیگر بدهد. کشاورز نگاهی به او انداخت و با خود اندیشید: «چرا که نه؟ به هر حال، کودکی صادق به نظر میرسد.»
پس کشاورز کودک را به تنهایی به درون انبار فرستاد. بعد از اندکی کودک در حالی که ساعت را در دست داشت از انبار علوفه بیرون آمد. کشاورز از طرفی شادمان شد و از طرف دیگر متحیّر گشت که چگونه کامیابی از آنِ این کودک شد. پس پرسید: «چطور موفّق شدی در حالی که بقیه کودکان ناکام ماندند؟»
پسرک پاسخ داد: «من کار زیادی نکردم. روی زمین نشستم و در سکوت کامل گوش دادم تا صدای تیک تاک ساعت را شنیدم و در همان جهت حرکت کردم و آن را یافتم.»
اگر به دقت گوش بدهید تیک تاک موفقیت را خواهی شنید وبه سوی آن خواهی رفت.
نظرات شما عزیزان:
درباره وب
نويسندگان
لينک دوستان
تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان
سپیگان و آدرس sales.LXB.ir تبادل لینک نمایید
لينک هاي مفيد
برچسبها وب
نیچه (2)
حکومت جهانی (1)
شاملو (1)
تاوان//اشتباه (1)
ائ نمایند (1)
سیمون دوبو وار (1)
سارتر (1)
نوشتن (1)
ابو علی سینا (1)
پرنده (1)
آخرین کلید (1)
حفره های اجتماعی (1)
آخرین مطالب
پيوندهاي روزانه
آرشیو مطالب
لينک هاي مفيد
امکانات وب